Showing posts with label ميرفطروس. Show all posts
Showing posts with label ميرفطروس. Show all posts

Monday, June 18, 2007

دکتر محمّد مصدّق ؛ آسيب‌شناسی ِ يک شکست

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست


علی ميرفطروس

* نگاهی به کارنامه‌ی ِ سیاسی دکتر محمّد مصدّق
* دکتر جلال متینی
* ناشر: شرکت کتاب، آمریکا، 1384

* ما میراث خوار یک تاریخ عَصَبی و عصبانی هستیم و چه بسا حال و آینده را فـدای ایــن عصبیّت ویرانساز کرده‌ایم.

* در فضائی از عصبیّت و احساسات و افسانه سازی و افسون - که تاریخ، عمیقاً به تعصّبات سیاسی آغشته اسـت - پرداختن منصفانه به زندگی و کارنامه‌ی ِ سیاسی دکتر محمّد مصدّق، جرأت یا جسارت فراوانی طلب می‌کند.

* در تاریخ معاصر ما، سرنوشت ایران را دو مسئله‌ی ِ اساسی رقم زده است، یــکی، نفت، و دیگری، همسایگـی با دولت روسیه (شوروی). بی معنا نیست اگر بگوئیم: تاریخ معاصر ایران با «نفت» نوشته شده است.

نوشتن درباره‌ی ِ زندگی و کارنامه‌ی ِ مردان سیاسی ایران، کار آسانی نیست و اگر این مردان سیاسی، از همروزگاران ما باشند، دشواری کار، دوچندان می‌شود چرا که بخاطر فقدان فاصله از رویدادها، ذهن و زبان نویسنده - چه بسا - می‌تواند آغشته به غرض ورزی‌ها و تعصّبات سیاسی - ایدئولوژیک باشد. در این میان، زندگی و کارنامه‌ی ِ سیاسی دکتر محمّد مصدّق، بیش از هر دولتمرد یا سیاستمدار دیگری، موجب بحث‌ها و مجادلات پایان ناپذیر است آنچنان که می‌توان گفت که وقایع 28 مرداد 32، سقوط دولت دکتر مصدّق و تفرقه‌ها و کینه ورزی‌های سیاسی بعداز آن، زمینه ساز انقلاب اسلامی‌بوده است!

در ایران، با وجود یک سُنّت دیرپای تاریخ نویسی (مانند تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، تاریخ بیهقی، مُروج الذّهب، اخبارالطوال ...) به علت حملات قبایل مختلف و گُسست‌های متعدد، تاریخ و تاریخ نویسی نیز رو به زوال گذاشت. استیلای دیرپای حکومت‌های قبیله ای، نوعی اخلاق و عصبیّتِ ایلی - قبیله ای را در جامعه‌ی ِ ما نهادینه کرد . در رفت و آمدها و کشاکش‌های حکومت‌های ایلی، جامعه‌ی ِ ایران از یک عصبیّت به یک عصبّیت دیگر پرتاب شده است. تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران - عموماً - بازتاب این عصبیّت‌ها و عصبانیّت‌هاست. این گذشته‌ی ِ ایلی - قبیله ای، روان اجتماعی ما را شکل داده و در عرصه‌ی ِ سیاست، عاملِ مهمی‌در چگونگی کردارهای ما بشمار می‌رود.
...

&
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ
2///3

$
نقد ِ آريابرزن زاگرسی :
در کندوک
در اصل ِ مأخذ

Wednesday, June 06, 2007

تأمّلاتی درباره‌ی ِ « انقلاب ِ اسلامی ِ ايران » ! - علی ميرفطروس ( بخش ِ سوّم و پايانی )

تأمّلاتی دربارة «انقلاب اسلامی ایران»!

علی میرفطروس (بخش سوم و پایانی)


* ما مردمی هستیم کــه غالباً، آینده را فدای گذشتة ناشاد می کنیم و در این مسیر، حتّی همـة داده هـا و دستاوردهای مثبت گذشته را، نـفی و یا همة راه هـا و پـل هـا را خــراب می کنیم. «انقـلاب شکوهمند اسلامی»، محصول همین بی اعتنائی ها و عدم آینده نگری های ما است.


* برای من، نه نظام جمهوری مطرح است و نـه رژیم سلطنتی. متـأسفـانه بسیاری از روشنفکـران و سروران سیاسی مـا - خصوصاً در خـارج از کشور - بـا طرح «شبه مسئله» هـا، مسئلـة اساسیِ اتحـاد و همبستگی ملّی برای رهایی ایران را فراموش کرده اند.


* دربارة حملة احتمالی آمریکا، موضع بسیاری از روشنفکران و رهبرانِ سیاسی ما چنانست که گویی از زبان سران و رهبران جمهوری اسلامی سخن می گویند!!


اشاره:
انقلاب 57، حکایت پایان ناپذیری است که همروزگاران ما فراوان دربارة آن نوشته اند و آیندگان نیز از آن خواهند نوشت.
تحلیل های رایج از چگونگی برآمدِ انقلاب یا علل و عوامل آن، عموماً، ماهیّتی سیاسی- ایدئولوژیک داشته و بیشتر در خدمت توجیه یا تبرئة «اصحاب دعوی» می باشند تا در جهت حقیقت گوئی و روشنگری تاریخی.
مقالة حاضر، تأمّلاتی است دربارة برخی جنبه های رویداد بزرگی که - درست یا نادرست- «انقلاب اسلامی» نامیده می شود. انتشار این «تأمّلات» در سال های دور، با توجه به رونق ایدئولوژی های انقلابی، برای بعضی روشنفکران و رهبران سیاسی ما «ناگوار» بود امّا، اینک - با پیدایش روشنفکران و رهبرانی که «مصالح ملّی» را بر «منافع حزبی و ایدئولوژیک» ترجیح می دهند - امیدوارم که انتشار این «تأمّلات» باعث تأمّل و تفکر تازه ای گردد.
از دوست عزیزم آقای عباس احمدی (مزدک)، مسئول سایت های «بی پایان»، «همیشک» و «ایران آرا» که تأمّلات زیر را از خلال گفتگوها و مقالاتم استخراج و تنظیم کرده اند، صمیمانه سپاسگزارم
ع. م

اشتباه رضاشاه يا محمد رضاشاه در اين بود كه به مشاركت واقعي مردم در تصميم گيري هاي سياسي بي توجه بودند و همه چيز از« بالا» سازمان مي يافت. اين امر باعث شد تا شكافي كه بطور تاريخي بين دولت و ملت (Etat-Nation) وجود داشت، در زمان رضاشاه و محمد رضاشاه نيز باقي بماند و ملت اقدامات و اصلاحات دولت را از آن خويش نداند.
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ

&
بخش اوّل
بخش ِ دوّم

Thursday, February 22, 2007

تأمّلاتی درباره‌‌ی ِ « انقلاب ِ اسلامی ِ ايران » ! ( بخش ِ دوّم ) / علی ميرفطروس

تأمّلاتی درباره‌‌ی ِ « انقلاب ِ اسلامی ِ ايران » ! ( بخش ِ دوّم ) / علی ميرفطروس

8 بهمن 1385

* من به تحلیل های عامیانة مارکسیستی و تئوری هـای ساده انگارانة «اختناق سیاسی = انقلاب» اعتقـادی ندارم.
* بی توجهی به آزادی و دمکراسی، مختصّ رضاشاه یا محمدرضا شاه نبود، بلکه این بی توجهی در عقایـد بیشتر رهبران سیاسی و روشنفکران ایران نیز وجود داشت.
* جامعة روشنفکری ما، اسیر دو مطلق گرائی یا دو بنیادگرائی بـود: یکی بنیادگرائی اسـلامی و دیگـری بنیادگرائی مارکسیستی. وجه مشترک این دو بنیادگرائی، نیاندیشیدن و مقابله با تجدّدگـرائی و تـوسعة زمان رضاشاه و خصوصاً محمدرضا شاه بود.
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ

تأمّلاتی درباره‌ی ِ « انقلاب ِ اسلامی ِ ايران » ! ( بخش ِ نخست ) / علی ميرفطروس

تأمّلاتی درباره‌ی ِ « انقلاب ِ اسلامی ِ ايران » ! ( بخش ِ نخست ) / علی ميرفطروس

2 بهمن 1385

* نوعی ماهیّت گرائی مطلق در ارزیابیِ رژیم شاه (بعنوان یک رژیم وابسته) روشنفکران و رهبران سیاسی مــا را از درک تضادهــای محمدرضا شاه با دولت های اروپائی و آمریکائی بازداشت.
* انقلابِ ایران، شاید نالازم ترین و غیر ضروری ترین انقلاب در تـاریخ انقلاب های دو قـرن اخــیر بود.
* بر بستر یک بی بضاعتی فکــری و بی نــوائی فلسفی، هــر کس «یــوسف گمگــشته» ی خــود را در «کـنعــــانِ» اندیشــه هــا و ایدئولوژی های ضد تجدّد می یافت و در فضائی از اسطوره و وهم و خواب و خیال زمـزمه می کرد: « من خــواب دیده ام کــه کـسی می آید!».
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ