ماهيّت ِ جمهوری ِ اسلامی و توهّمات ِ رايج
ماهيت جمهوری اسلامی و توهمات رايج
مهشيد اميرشاهی
من به عنوان زنی كه ظلم جمهوری اسلامی را چشيده است، به عنوان نويسندهای كه ناچار ترك وطن گفته است، و به عنوان كسی كه آزادی بيان و قلم را از والاترين دست آوردهای بشری میداند سخنم را با پيامی به سلمان رشدی آغاز میكنم:
«گر هنرمند از اوباش جفايی بيند
تا دل خويش نيازارد و درهم نشود
سنگ بد گوهر اگر كاسهی ِ زرين بشكست
قيمت سنگ نيفزايد و زر كم نشود
بیهنران هنرمند را نتوانند كه ببينند، همچنانكه سگان بازاری سگ صيد را ... يعنی سِفله چون به هنر با كسی برنيايد به خبثش در پوستين افتد
كند هر آينه غيبت حسود كوته دست
كه در مقابله گنگش بود زبان مقال».
از اينجا روی سخنم با شماست:
خانمها، آقايان،
جمهوری اسلامی دهمين سال خود را پشت سر گذاشت و به گوياترين وجه آن را جشن گرفت - با صدور فرمان قتل يك نويسنده.
عرض كردم به گوياترين وجه، چون تصور نمیكنم هيچ حادثهی ِ ديگری میتوانست چنين موجز و رسا ماهيت اين رژيم را بيان كند.
در فتوايی كه خمينی برای ريختن خون سلمان رشدی داده است شكل كلی و جوهر اصلی حكومت ملايی درج است، نه فقط از اين رو كه اين فتوا نشان میدهد آزادیهايی كه انسان متمدن طی قرنها به آن دست يافته است برای رژيم آخوندان بیارزش است وجان آدمی ارزان بهاترين سكهی ِ داد و ستد، بلكه به اين دليل كه يكبار ديگر مینمايد كه جمهوری اسلامی تنها با ايجاد بلوا و به راه انداختن جنجال و بر پا كردن قيل و قال دوام میيابد و قوام میگيرد.
...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ
No comments:
Post a Comment