خويشاوندی پنهان (آرامش دوستدار)
خويشاوندی پنهان
17.06.11 | آرامش دوستدار
برای آنکه شايد ما از خواب خرگوشی در بنبستی که من آن را نزديک به سه دههی پيش در فرهنگ خودمان ديده و نشان دادهام بيدار شويم، برای آنکه شايد در جستوجوی راهی به خارج برآييم و به اين منظور عللی را بيابيم و بشناسيم که ما را از ديرباز به اين بنبست کشاندهاند، میخواهم و بايد آنچه در اينباره مکرر گفتهام، در آغاز اين مقالهی کوتاه برای آخرين بار به تصريح و تأکيد بيشتری بگويم. و آن اين است: در نقطهی مقابل فرهنگ غربی که تنها شاگرد استقلاليافتهی يونانيان و مآلاً تنها فرهنگ پرسنده و انديشنده باشد، فرهنگ ما فرهنگیست ناپرسنده و نينديشنده و هرگز جز اين نبوده است. يعنی از بدو تبلور خود از زمان زرتشت تاکنون در کليتش که شامل جنبشها، فرقهها، مکتبها، موضعها، نگرشها و ديدگاهها بشود، هيچگاه نه پرسيده و نه مآلاً انديشيده است، مگر در دو مورد استثنايی، يعنی عبدالله روزبه و رازی که من در امتناع تفکر در فرهنگ دينی مشروحاً به آنان پرداختهام و قهراً مؤيد رويداد اين کليتاند. اين دعوی بسيار جسورانه را نمیتوان به صرف چنين خصوصيتی نادرست خواند. در عوض، امکان درست بودنش میتواند آدم پرسنده و جوينده را کاملاً نگران نمايد. و اين نشانهی خوبیست، اگر از حوزهی خصوصی و شخصی خارج شود و هر چه بيشتر خود را در بخشهای گوناگون فرهنگی بگستراند. چون برای نجات از هر مهلکهای نخست بايد آن را ديد و شناخت. چنين تشخيص، سنجش و برآوردی در مورد اين پديدهی دوهزار و پانسد ساله، آن را از داشتن هرگونه وجه اشتراکی با موضوع و موضعهای ديگر محروم میسازد. بنابراين به من با يک چنين موضوع و موضعی نبايد اين افتخار را داد که از زمرهی انديشمندان و پژوهشگران بهشمار آيم. من خودم را نه انديشمند احساس میکنم، نه «فرهيخته» که امروزه از در و ديوار فرهنگ ما میريزد، و نه هرگز پژوهشگر، و سرانجام نه پيشوا و راهنمای مردم به سوی آيندهای نويدبخش. کليدی هم نه دارم و نه میتوانم بسازم که با آن بشود درهای بستهی آينده را، که نخبگان ما چهارطاق يافته و ديدهاند، گشود. بنابراين بايد به من اجازه داده شود که از همسری با هرگونه «انسان فرهيخته» معاف بمانم. اين درخواست ناشی از تميزیست مبتنی بر ادعای جسورانهای که من میکنم و تاکنون، منفی يا مثبت، سابقه نداشته است. چنين ادعايی با تمام نتايج مترتب بر آن شامل حال همهی فرهنگسازان کنونی ما نيز میشود. عيناً به همين سبب بسياری از آنان لااقل در دلشان به من چپچپ نگاه میکنند. چنين واکنشی از جانب آنها طبيعتاً بچگانه است و از کسی سرمیزند که خود را بيش از حد نصابِ مجاز در ميانمايگی کنونی فرهنگیمان جدی میگيرد. هدف تز من در وهلهی اول بنيادگذاران فرهنگ ما هستند
...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )
PDF
No comments:
Post a Comment