سرنگونیخواه يا ناراضي؟
سرنگونیخواه يا ناراضي؟
منوچهر
ظاهراً بيش از دو سال از حرکتی که به جنبش سبز معروف شد ميگذرد. حرکتی که، به ويژه در عاشورای آن سال اميد سرنگونی را در دل ايرانيان زنده کرد اما به واسطه خيانت کسانی که رهبران جنبش سبز ناميده ميشدند به شکستی خونبار تن داد. در کنار خيانت کاران درون و بدنه رژيم، کسانی هم در خارج از چارچوب نظام، شعار مبارزه مدنی و بدون خشونت سر داده و عملا به عنوان ترمز حرکت مردم عمل کرده و میکنند. اين افراد و گروهها هيچگاه به منافع ملی ايران نمیانديشند و تنها منافع گروهی و شخصی خود را مد نظر دارند و يا به واسطهی سرسپردگی فقط از دستورات و سياستهای دولتهای بيگانه پيروی میکنند.
اما آنچه در ايران رخ داد، بر خلاف شورها و شعارها نه يک جنبش سرنگونی که يک حرکت اعتراضی بود. به خاطر مشخصاتی که ميتوان يک حرکت را جنبش ناميد، عملا چيزی به نام جنبش در ايران به وجود نيامد، تنها اعتراضی بود که توسط بخشی از بدنهی رژيم، برای سهمخواهی بيشتر از قدرت و تاراج مردم به وجود آمد.
اينکه دانشجو اعتراض ميکند، کارگر اعتصاب مینمايد و... هيچيک نشانهی يک جنبش سرنگونیخواه نيست، و اگر هم بنا به گفته عوامفريبانهی بعضی، حتا آن حرکت را برانداز هم خطاب کنيم، تنها مشروعيت رژيم را پذيرفتهايم. زيرا که استراتژی سرنگونی، قدرت را از طريق خيزش و به زور از حاکمان ميگيرد، و تمامی سيستم را از هم فرو پاشيده و نظام نوينی جايگزين میکنند، در صورتی که براندازی الزاماً نابودی کل دستگاه دولتی نيست، بلکه ميکوشد سازمانها و نهادهای موجود را در خدمت گذر، و بعضا گذر دمکراتيک قرار دهد. و عمدتا در مقابل يک رژيم مشروع بروز ميکند.
حرکت سال ۸۸ با همهی اينکه دارای پتانسيل سرنگونی بود، نه يک جنبش به حساب میآيد و نه سرنگونیخواه است. يک جنبش، دارای مشخصاتی از قبيل سازماندهی، هدف و رهبری است که هيچکدام اين مشخصات در آن حرکت ديده نشد. اينکه يک عده جوان جسور، شجاع، بهجانآمده از سرکوب افسار گسيخته به خيابان بريزند
...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )
PDF
PDF
No comments:
Post a Comment