Monday, April 30, 2012

شورای ملّی جنگ (سيامک مهر)

شورای ملّی جنگ
سيامک مهر
Tuesday, September 09, 2008

اشخاصی که به‌نام ملّت ايران «شورای ملّی صلح» تشکيل داده‌اند، بايد به اين پرسش پاسخ گويند و اين نکته را روشن نمايند که با چه کس يا کسان و با چه گروه و دسته و دولت و کشوری می‌خواهند صلح کنند؟ و يا به‌عبارت ديگر ملّت ايران با چه نيروی متخاصم و متجاوزی در حالت جنگ بوده و به‌سرمی‌برد و يا از سوی کدام نيرو احساس خطر می‌کند که ايشان به‌فرض دارا بودن حق نمايندگی از طرف ملّت ايران، خواستار صلح گشته‌اند؟

اگر احتمال حمله‌ی نظامی آمريکا و اسرائيل و نيروهای ائتلاف جهانی مد نظراست که هست، چرا به‌صراحت از باعث و بانی و مسبب اصلی اين خطر و مخاطره که مشخصاً جمهوری اسلامی است ياد نمی‌کنند؟ چرا از بمب اتمی رژيم اسلامی هيچ حرفی نمی‌زنند؟ چرا هرچه فرياد دارند بر سر جمهوری اسلامی نمی‌کشند؟
اين خانم‌ها و آقايان چرا در دوران جنگ هشت‌ساله با عراق -لااقل از آزادی خرمشهر به‌بعد- به فکر تشکيل شورای صلح نيفتادند؟ چرا اکنون که سقوط حکومت اسلامی به‌دنبال يورش نظامی و بمباران امری صددرصد مسلم و قطعی است به فکر صلح افتاده‌اند؟ چرا ترکيب ايشان مجموعه‌ای است از «زن مسلمان» و «مرد مسلمان» و اصلاح‌طلب و خاتمی‌چی و همکاران اکنون و سابق رژيم اسلامی و هنرمندانی است که سی‌سال به خدمت بزک و دوزک چهره‌ی کريه نظام اسلامی مشغول بوده‌اند؟
...

$
متن ِ کامل (در کندوک)
متن ِ کامل (در اصلِ منبع: گزارش به خاک ايران)

$
پی‌دی‌اف:
https://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/04/showraye_melliye_jang_siamak_mehr.pdf

Thursday, April 19, 2012

زندانيان سياسی راستين و «بهترين فرزندان ايران» چه کسانی هستند؟

زندانيان سياسی راستين و «بهترين فرزندان ايران» چه کسانی هستند؟
امير سپهر

مردم ما هرگز نبايد آن اشتباه خانمان‌سوز سال‌های پيش از انقلاب را بار ديگر تکرار کنند که هر تروريست و هر جانی و هر بی‌سروپای چاقوکشی را تنها و تنها به‌صرف «مخالفت با نظام شاهنشاهی»، آزادی‌خواه می‌دانستند. يعنی اين‌که ما امروز به‌هيچ‌روی نمی‌بايستی که «زندانی سياسی بودن» افرادی در «جمهوری اسلامی» را حتا به «اندکی بهتر بودن آن زندانيان» از «عناصر اين رژيم» هم تفسير کنيم، چه رسد به اين‌که ايشان را «مردم‌دوست» و «ميهن‌پرست» و «آزادی‌خواه» و «دموکرات»... هم به‌شمار آريم.
...
$
متن ِ کامل (در کندوک)
متن ِ کامل (در وبلاگ «ارتای‌خوشه (سيمرغ)»)

×××
پی‌دی‌اف:
https://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/04/zendaniane_rastin_amir_sepehr.pdf

Monday, April 02, 2012

اسلام‌زدگی يا زهرآبِ کورانديشی

اسلام‌زدگی يا زهرآبِ کورانديشی
مردو آناهيد

اسلام‌زدگی برآيندِ يک خوره است که از کودکی در بينشِ مسلمانان جايگزين می‌شود. بينشی، که به اين زهرآب رنگ گرفته باشد، پديده‌های هستی را تنها در تنگنای اسلام می‌شناسد. خردِ اين کسان، در پيوند با اسلام‌زدگی، از کارآريی باز می‌ماند، نگرش آن‌ها، از تاريکخانه‌ی اسلام، فراتر نمی‌رود. رهايی از اين بيماری، بدون شناسايی بُن نهادِ اين پليدی، بسيار دشوار است.
تا کنون کمتر انديشمندی يا پزشکی برای شناسايی يا درمان اين بيماری گام برداشته است. برای رهنمود و کاوش، در ژرفای ناخودآگاهِ انسان، افزون بر دانايی به چشمی ژرف‌بين و نگرشی آزاد و روشن نياز است.
بيشترين کسان، که ديدگاهِ خودِ آن‌ها به زهرِ عقيده‌ای آلوده شده است، نمی‌توانند نشانه‌های اين نابينايی را، در بينش خود يا در درونِ ديگری، ببينند. از اين روی آن‌ها نمی‌توانند به ريشه‌ی اين بيماری پی‌ببرند. در سرزمين اسلام‌زدگان نوانديشی و فرهمندی را گمراهی می‌پندارند و خودانديشان را جاهل می‌نامند.
...

$
متن ِ کامل

$
پی‌دی‌اف:
https://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/04/marduanahid_eslamzadagi.pdf

Thursday, March 29, 2012

نوروز، جشن زمان و معنای زمان و يک انديشه‌ی سکولار است

نوروز، جشن زمان و معنای زمان و يک انديشه‌ی سکولار است

منوچهرجمالی

در سکولاريته، هر روزی، جشن است
در فرهنگ ايران، هر روزی، نوروز است
جشن، هميشه با «نوشدن» کاردارد
«چرا نوروز، جشنی شد که انسان، دشمن خردِ جشن‌سازِ خود شد؟»
روايت شاهنامه از نوروز، روايتی از موبدان زرتشتی در دوره‌ی ساسانيان است
معنای «سکولاريته» اين است که: زندگی در زمان، جشن است. زندگی، خنديدن در زمان است.


جنبش زمان، برپا کردن جشن در هر روزی‌ست. هر روزی، نوروز است. «زمان»، جايگاه و سرچشمه‌ی (زما = پايکوبی و عروسی) رقص و وصال است. هر روزی، زمان، نو می‌شود و نوشدن، جشن است. «نو» مفهومی‌ست که با «زادن از نو» کار دارد. چيزی نو است، که زاده می‌شود، و هر روزی، بنا بر فرهنگ ايران، زاده می‌شود. حرکت زمان، جشن پيدايش و زايش، در هر روز است، نه ماتم و سوگِ «ناپايداری و گذر و فنای زمان». روزی يا زمانی که زاده می‌شود، توانائی آفريدن دارد. هر «زمانی»، «وَن»، يا «بند»، يا «يوغ = گردونه‌ی آفرينندگي = اصل عشق» يا «عروسی» است. جشنِ عروسی در زمان، تبديل به «جشن نوزائی زمان» می‌گردد. زمان، زنجيره‌ی به‌هم‌بسته‌ی عروسی و زادن، عشق و آفرينندگی‌ست. و اين، درست غايتی‌ست که «جنبش سکولاريته» می‌خواهد به آن برسد. سکولاريته، می‌کوشد، بر مفهوم «فنای زمان» که در اديان نوری، در فکر و روان و ضمير مردمان جاانداخته‌اند، چيره گردد. تا اين مفهوم، دگرگون نگردد، در گيتی نمی‌توان بهشت ساخت. ملتی می‌تواند گيتی را تبديل به جشنگاه کند، که مفهوم زمانش را در فکر و در روان و در ضمير، دگرگون سازد. به همين علت، تغيير مفهوم «جشن نوروز»، نقش بزرگی در آبادکردن جهان و در جهان‌آرائی (= سياست) دارد. اين است که مفهوم «جشن»، زيربنای جهان‌آرائی (= سياست) است. تغيير مفهوم جشن و نوزائی در فکر و در روان و در ضمير، جهان را می‌آرايد. اين فرهنگ جشن‌آفرينی است که بايد در کاريز هرضميری بجوشد تا بتوان جهان را آراست (کاريز = فرهنگ).

نوروزی که ديگر، روز نو نمی‌آفريد
نوبودنِ نخستين روز، نوبودنِ يک روز نبود. نوروز، روزی بود که فطرتش «نو» بود، و از خود، نو می‌زائيد. نوروز، با گذشت زمان، کهنه نمی‌شد، چون ويژگی «نوزائی» داشت. اين مفهوم بزرگ و ژرف، ديگر در روايتی که در شاهنامه از نوروز آمده، نيست. در شاهنامه، روايتی از جشن نوروز آمده، که درست برضد فرهنگ اصيل ايران است. اين روايت، زير نفوذ الهيات زرتشتی به‌وجود آمده است، و وظيفه‌ی ما آن است که برضد آن برخيزيم، و اين تحريف بنيادی را بزدائيم.
...

$
متن ِ کامل (در کندوک)
متن ِ کامل (در اصل مأخذ)

Thursday, March 01, 2012

تحريف و تعرض آقای سروش عليه مخالفان اسلام

تحريف و تعرض آقای سروش عليه مخالفان اسلام
جلال ايجادي

دکتر عبدالکريم سروش در سخنرانی تازه‌ای در حمايت از اسلام به انتقاد منقدان دين اسلام پرداخته و انتقاد به اسلام را "حملات موهن" و "توهين" به اعتقادات مردم وانمود کرده است. [1] شايسته است که نکاتی از گفتار تعرضی آقای سروش را مورد برخورد قراردهيم. طبق نظر دينداران مسلمان، از تجاوز اسلام به ايران تا امروز هميشه و هميشه انتقاد و اعتراض و مقاومت عليه اسلام امری غير موجه و غير اخلاقی و غير اصولی توصيف شده و هرگونه انتقاد "گناه" و "توهين به مقدسات" قلمداد گرديده و درنتيجه ترور فکری در دستور قرارگرفته است. آقای سروش به همين شيوه رفتار می‌کند و خواهان خاموش‌کردن مخالفان اسلام می‌باشد. ايشان بايد بدانند که ما حق داريم انتقاد کنيم و اشخاصی مانند ايشان ديگر نمی‌توانند بر ما فشار آورده و ما را از حقوقمان بازدارند. فضای سنتی خودسانسوری شکسته شده است و خوشبختانه روشنفکران منقد بيش از پيش خود را نشان می‌دهند.

آقای سروش، نکته‌ی نخست آنکه در سخن خود دست به تحريف زده‌ايد. شما می‌گوئيد: "از زمان ظهور اسلام، و همچنين بعد از ورود آن به ايران، کسانی بوده‌اند که آن را قبول نکرده و نپسنديده‌اند، اما به‌تدريج ايرانيان به اين کيش درآمدند و تمامی ايران در طی هزار سال، به اجرای دستورات اين کيش روی آورد و درنهايت سنت‌های نظری و عملی نيز بر اين ديانت بنا نهاده گرديد".
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )

?
پابرگ‌:
[1] بخشی از اين مصاحبه در گزارش جرس به‌تاريخ 29 بهمن 1390 منتشر شده است.
http://www.rahesabz.net/story/49325/



$
پی‌دی‌اف:
http://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/03/taarroze_soroosh2.pdf

Sunday, February 05, 2012

گاندی، مبارزه‌ی بدون خشونت، شرايط ما

گاندی، مبارزه‌ی بدون خشونت، شرايط ما
منوچهر

اين روزها طرح‌های مبارزه‌ی بدون خشونت منفی مدنی مانند مد، دهان به دهان می‌گردد. و اگرچه غالباً شعار می‌دهند که سوريه و ليبی و مصر و خلاصه همه‌جای دنيا از ما آموخته‌اند، اما حال و حوصله‌ی اين‌که از پای برنامه‌های گوگوش آکادمی و بفرمائيد شام و سريال‌های کره‌ای و... بلند شوند و کمی هم از پنجره لااقل بيرون را نگاه کنند ندارند و تنها برای توجيه بی‌عملی همگی مريد مهاتما گاندی شده‌اند و بدون دوک نخ‌ريسی در خانه‌ها اس‌ام‌اس‌های جوک سياسی برای هم می‌فرستند.
در اين انديشه‌ها بودم که به فکرم رسيد، حال که من نه نمايندگی ثابت و دائمی و غير قابل تعويض مردم را دارم، نه کسی به حرفم گوش می‌کند و نه نوشته‌ام خريداری دارد وووو حداقل برای خودم سئوال طرح کنم.
از جمله پرسش‌هائی که از خود داشتم اين بود که، اگر به‌جای دولت فخيمه‌ی انگليس، مثلا يک آيت‌الله هندی!! در هندوستان حکومت می‌کرد.
اگر به‌جای حمله به تظاهرات با چوب و چماق، مردم را هزار هزار به گلوله می‌بستند.
اگر دولت انگليس اعلام می‌کرد، از اين‌پس هر کس بخواهد تظاهرات کند، جان و مالش حلال است و قانوناً به زن و دختر و پسرش هم تجاوز می‌شود.
اگر برای دولت انگليس افکار عمومی خودش و ساير ملل اروپا و جهان مهم نبود.
اگر انگليس‌ها دستور می‌دادند که سربازان به‌جای بازداشت هنديان، با تانک از روی تظاهرکنندگان عبور کنند و اين را يک عمل خداپسندانه می‌دانست.
و اگر به‌جای سربازان موظف هندی و انگليسی، مشتی اوباش ايدئولوژيک و مؤمن به دولت فخيمه داشت.

آيا گاندی همان موضع را می‌گرفت که می‌دانيم؟؟؟؟؟

بگذريم از اين‌که بيچاره گاندی گفته و نوشته بود که اگر قرار باشد بين خشونت و عدم خشونت از روی ترس، يکی را انتخاب کند، خشونت را انتخاب خواهد کرد.
ديگر اين‌که من در هيچ‌کدام از نوشته‌هايم از خشونت، به معنای رايج ترويج تهديد و ترور و بمب‌گذاری و کشتن و... دفاع نکرده‌ام و نمی‌کنم.
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )

Wednesday, January 04, 2012

سرنگونی‌خواه يا ناراضي؟

سرنگونی‌خواه يا ناراضي؟
منوچهر

ظاهراً بيش از دو سال از حرکتی که به جنبش سبز معروف شد مي‌گذرد. حرکتی که، به ويژه در عاشورای آن سال اميد سرنگونی را در دل ايرانيان زنده کرد اما به واسطه‌ خيانت کسانی که رهبران جنبش سبز ناميده مي‌شدند به شکستی خونبار تن داد. در کنار خيانت کاران درون و بدنه رژيم، کسانی هم در خارج از چارچوب نظام، شعار مبارزه مدنی و بدون خشونت سر داده و عملا به عنوان ترمز حرکت مردم عمل کرده و می‌کنند. اين افراد و گروه‌ها هيچگاه به منافع ملی ايران نمی‌انديشند و تنها منافع گروهی و شخصی خود را مد نظر دارند و يا به واسطه‌ی سرسپردگی فقط از دستورات و سياستهای دولت‌های بيگانه پيروی می‌کنند.
اما آنچه در ايران رخ داد، بر خلاف شور‌ها و شعار‌ها نه يک جنبش سرنگونی که يک حرکت اعتراضی بود. به خاطر مشخصاتی که مي‌توان يک حرکت را جنبش ناميد، عملا چيزی به نام جنبش در ايران به وجود نيامد، تنها اعتراضی بود که توسط بخشی از بدنه‌ی رژيم، برای سهم‌خواهی بيشتر از قدرت و تاراج مردم به وجود آمد.
اينکه دانشجو اعتراض مي‌کند، کارگر اعتصاب می‌نمايد و... هيچيک نشانه‌ی يک جنبش سرنگونی‌خواه نيست، و اگر هم بنا به گفته عوام‌فريبانه‌ی بعضی، حتا آن حرکت را برانداز هم خطاب کنيم، تنها مشروعيت رژيم را پذيرفته‌ايم. زيرا که استراتژی سرنگونی، قدرت را از طريق خيزش و به زور از حاکمان مي‌گيرد، و تمامی سيستم را از هم فرو پاشيده و نظام نوينی جايگزين می‌کنند، در صورتی که براندازی الزاماً نابودی کل دستگاه دولتی نيست، بلکه مي‌کوشد سازمانها و نهادهای موجود را در خدمت گذر، و بعضا گذر دمکراتيک قرار دهد. و عمدتا در مقابل يک رژيم مشروع بروز مي‌کند.

حرکت سال ۸۸ با همه‌ی اينکه دارای پتانسيل سرنگونی بود، نه يک جنبش به حساب می‌آيد و نه سرنگونی‌خواه است. يک جنبش، دارای مشخصاتی از قبيل سازماندهی، هدف و رهبری است که هيچکدام اين مشخصات در آن حرکت ديده نشد. اينکه يک عده جوان جسور، شجاع، به‌جان‌آمده از سرکوب افسار گسيخته به خيابان بريزند
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )

PDF
PDF

Wednesday, December 14, 2011

خويشاوندی پنهان (آرامش دوستدار)

خويشاوندی پنهان
17.06.11 | آرامش دوستدار

برای آنکه شايد ما از خواب خرگوشی در بن‌بستی که من آن را نزديک به سه دهه‌ی پيش در فرهنگ خودمان ديده و نشان داده‌ام بيدار شويم، برای آنکه شايد در جست‌وجوی راهی به خارج برآييم و به اين منظور عللی را بيابيم و بشناسيم که ما را از ديرباز به اين بن‌بست کشانده‌اند، می‌خواهم و بايد آنچه در اين‌باره مکرر گفته‌ام، در آغاز اين مقاله‌ی کوتاه برای آخرين بار به تصريح و تأکيد بيشتری بگويم. و آن اين است: در نقطه‌ی مقابل فرهنگ غربی که تنها شاگرد استقلال‌يافته‌ی يونانيان و مآلاً تنها فرهنگ ‌پرسنده و انديشنده باشد، فرهنگ ما فرهنگی‌ست ناپرسنده و نينديشنده و هرگز جز اين نبوده‌ است. يعنی از بدو تبلور خود از زمان زرتشت تاکنون در کليتش که شامل جنبش‌ها، فرقه‌ها، مکتب‌ها، موضع‌ها، نگرش‌ها و ديدگاه‌ها بشود، هيچگاه نه ‌پرسيده و نه مآلاً انديشيده‌ است، مگر در دو مورد استثنايی، يعنی عبدالله روزبه و رازی که من در امتناع تفکر در فرهنگ دينی مشروحاً به آنان پرداخته‌ام و قهراً مؤيد رويداد اين کليت‌اند. اين دعوی بسيار جسورانه را نمی‌توان به صرف چنين خصوصيتی نادرست خواند. در عوض، امکان درست بودنش می‌تواند آدم پرسنده و جوينده را کاملاً نگران نمايد. و اين نشانه‌ی خوبی‌ست، اگر از حوزه‌ی خصوصی و شخصی خارج شود و هر چه بيشتر خود را در بخش‌های گوناگون فرهنگی بگستراند. چون برای نجات از هر مهلکه‌ای نخست بايد آن را ديد و شناخت. چنين تشخيص، سنجش و برآوردی در مورد اين پديده‌ی دوهزار و پانسد ساله، آن را از داشتن هرگونه وجه اشتراکی با موضوع و موضع‌های ديگر محروم می‌سازد. بنابراين به من با يک چنين موضوع و موضعی نبايد اين افتخار را داد که از زمره‌ی انديشمندان و پژوهشگران به‌شمار آيم. من خودم را نه انديشمند احساس می‌کنم، نه «فرهيخته» که امروزه از در و ديوار فرهنگ ما می‌ريزد، و نه هرگز پژوهشگر، و سرانجام نه پيشوا و راهنمای مردم به سوی آينده‌ای نويدبخش. کليدی هم نه دارم و نه می‌توانم بسازم که با آن بشود درهای بسته‌ی آينده را، که نخبگان ما چهارطاق يافته و ديده‌اند، گشود. بنابراين بايد به من اجازه داده‌ شود که از همسری با هرگونه «انسان فرهيخته» معاف بمانم. اين درخواست ناشی از تميزی‌ست مبتنی بر ادعای جسورانه‌ای که من می‌کنم و تاکنون، منفی يا مثبت، سابقه نداشته‌ است. چنين ادعايی با تمام نتايج مترتب بر آن شامل حال همه‌ی فرهنگسازان کنونی ما نيز می‌شود. عيناً به همين سبب بسياری از آنان لااقل در دلشان به من چپ‌چپ نگاه می‌کنند. چنين واکنشی از جانب آنها طبيعتاً بچگانه است و از کسی سرمی‌زند که خود را بيش از حد نصابِ مجاز در ميانمايگی کنونی فرهنگی‌مان جدی می‌گيرد. هدف تز من در وهله‌ی اول بنيادگذاران فرهنگ ما هستند
...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )

PDF

Friday, November 25, 2011

خطابه‌ای از محمد علی فروغی – ذکاء‌الملک

خطابه‌ای از محمد علی فروغی – ذکاء‌الملک

مخاطرات تدوين قوانين مدنی در ايران
... تصور نکنيد اين کارها [تدوين قوانين عرفی] به آسانی انجام گرفت. کشمکش‌ها کرديم، لطائف‌الحيل به‌کار برديم، با مشکلات و دسيسه‌ها تصادف کرديم که مجال نيست شرح بدهم. مِن‌جمله اين‌که مقدسين... چماق شريعت را نسبت به قوانين بلند کردند و در ابطال و مخالفت آن‌ها با شرع شريف حرف‌ها زدند و رساله‌ها نوشتند... تا چند سال پيش قانون مدوّن مکتوب نداشتيم...

يعنی در قسمتی از امور، قانون شرعی حاکم بود و در قسمتی قانون عرفی و عادی؛ الا اين‌که قانون هر قسم که باشد خواه مکتوب و خواه عرفی و خواه شرعی، بودنش تنها کافی نيست، مقتضی متناسب بودنش شرط است، و مجری و محترم بودنش لازم است، و چون سخن به اين‌جا می‌رسد کار مشکل می‌شود... اگر می‌خواستيم نغمه قانون مجازات و قانون مدنی را بلند کنيم هنگامه برپا می‌شد که در مقابل قانون شرع قانون وضع می‌کنند هرچند در جواب اين اعتراضات حرف حسابی داشتيم و می‌گفتيم در امور جزايی سال‌ها بلکه قرن‌هاست که قانون شرع درجريان نيست، و اگر قانون مجازاتی برای امروز تنظيم نکنيم معنی آن اين است که مجرمين و جنايت‌کاران نمی‌يابد مجازات شوند، يا بايد درعمليات قديم يعنی گوش و دماغ بريدن و مهارکردن و آدم گچ‌گرفتن و امثال آن‌ها مداومت شود...
وقتی که از من تقاضا شد که در خصوص تاريخچه حقوق ايران و دانشکده حقوق چند دقيقه برای دانشجويان اين دانشکده صحبت کنم و آقايان را سرگرم نمايم با کمال مسرت پذيرفتم، زيرا گذشته از اين‌که پذيرفتن تقاضای دوستان هميشه مايه مسرت من می‌شود. منوچهری که از شعرای خوب ماست غزل مانندی دارد که يک شعر آن اين است:

آنجا که بود مستی ايام گذشته
آن‌جاست همه ربع و طلال و دمن من

...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )
متن ِ کامل ( در اصل مأخذ )

Saturday, November 12, 2011

ما برآنيم که ايران را پس بگيريم

ما برآنيم که ايران را پس بگيريم
(مردو آناهيد)

اگر زمانی کوتاه، آگاهانه و آزادانه، به گفتار و کردارِ آزادی‌خواهانِ ايرانی، که برخی برای سرنگون‌ساختنِ حکومت آخوندی (نه حکومت اسلامی) پيکار می‌کنند، بينديشيم به شوربختی‌ی ايرانيان پی خواهيم بُرد. بيشتر اين آزادی‌خواهان، از کمبودِ آزادی رنج می‌برند. زيرا دست‌شان به گنجينه و تازيانه‌ی حاکميت نمی‌رسد.
اين کسان از آن‌روی آزادی‌خواه شدهاند، که آن‌ها اسلامی را پذيرايند، که زورمندانِ جهان، خريدارِ آن هستند. خمينی هم خواهانِ آزادی بوده است؛ چون او پيش از خلافت، آزادی نداشته است تا دگرانديشان را کشتار کند.
اين خودفروختگان هم اسلام‌زده و هم ايران‌ستيزند. گفتار و کردار آن‌ها برای رهايی و گسترش اسلام است.
زورمندان جهان که، پس از يازده سبتامبرِ 2001، به‌درستی با شيوه‌ی جهاد آشنا شدهاند، از آزمندی و از ترس در برابر مسلمانانِ خشم‌آور، به‌ويژه در برابر چاه‌های نفت، سر فرود آوردهاند و به ستايش اسلام و مسلمانان پرداختهاند.
پس از اين شکست، جهانداران به اسلامی نيازمند شدهاند، که در شريعت آن، کشتارِ نامسلمانانِ اروپايی، روا نباشد. روشن است که مسلمانان می‌توانند، خشم الله را، با ريختن خونِ نامسلمانان کشورِ خودشان فرونشانند و زمين را، به امر الله، از خون مرتدها (يعنی دگرانديشان) رنگين کنند.
...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )