Tuesday, August 02, 2011

تفاوت «تاريخ ايران» با «فرهنگ ايران» چيست؟

تفاوت «تاريخ ايران» با «فرهنگ ايران» چيست؟
از «استاد منوچهر‌جمالی»

ميان «تاريخ ايران» و «فرهنگ ايران» ورطه‌ای ژرف هست. ميان تاريخ، که ميدان گلاويزی قدرت‌های دينی و سياسی و اجتماعی بوده است، و «فرهنگ ايران» که از همان آغاز «ضد قدرت، قهر و تجاوز‌خواهی» بوده است، نه تنها تنش فراوان، بلکه تضاد هميشگی‌است. جامعه ايران، که سر‌چشمه‌ی «فرهنگ ضد‌قهری» بوده است، متضاد با همه حکومت‌ها و قدرت‌های حاکمه دينی بوده است و هنوز نيز هست.
همانطور که حافظ از پيکريابی‌های فرهنگ ايران است، نه "امير مبارزالدين" متعصب و خونخوار مسلمان که شاه معاصرش هست، يا همانطور که فردوسی، از پيکريابی‌های فرهنگ ايران است، نه سلطان محمود متعصب، يا همانطور که مزدک و بزرگمهر از پيکريابی‌های فرهنگ ايران است، نه شاهان ساسانی و موبدان زرتشتی، اين تضاد، هميشه ميان «تاريخ ايران» و «فرهنگ ايران» بوده است.
«فرهنگ» که نام کاريز ِ دريای حقيقت (خدا) به درون هر انسانی است، گواه بر پيوند مستقيم هر انسانی با حقيقت است که ايستادن روياروی هر قدرت دينی و سياسی را، حق مسلم هر فردی می‌داند. «خرد بهمنی» يا به سخنی ديگر خرد ضد‌ ِخشم (=ضد قهر و تجاوز‌خواهی، و غلبه‌خواهی و جان‌آزاری) که بُن هر انسانی بوده است، بنياد اين فرهنگ است که از خود جامعه فرا می‌جوشد و درست در تاريخ، آنچه که مانده، چيزی جز قهر و خشونت و جان‌آزاری و خرد‌آزاری و قاهريت (غلبه‌خواهی)، و بالاخره ضديت با اين اصالت انسان نيست.
...
$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ - ارتـــای خــوشـــه (سيـــــــمرغ)