Thursday, February 22, 2007

فرهنگ سيمرغی ( منوچهر جمالی )

فرهنگ سيمرغی ( منوچهر جمالی )

مولوی وحافظ ، واعظِ تسامح و مدارائی و یا تساهل نبودند، بلکه این رفتار، ازبُن ِ فرهنگ سیمرغیشان تراویده بود، که به کلی برضد اندیشه صراط مستقیم و مالکیت حقیقت مطلق و انحصاریست

سراندیشه بنیادی فرهنگ سیمرغی آنست که ، تخم آفریننده جهان ، درجان هرانسانی غرس شده است . تخم آفریننده جهان ، بهمن است که درسیمرغ یا هُما ، دیدنی میشود ، ولی ناگرفتنی میماند . بهمن ، تخمیست که درسیمرغ یا هما ، میافروز وزبانه میکشد و تبدیل به « آتش، یا ارتا » میشود . این تخم آفرینده جهان (= بهمنی که هما میشود ) درجان هرانسانی ، نهفته است . این سراندیشه، درتصاویر گوناگون شکل به خود گرفته است . ۱- یکی تصویر دخمه سیامک است که در حصاری میباشد که با رزم و تهدید ، نمیتوان تسخیرکرد ، و رد پایش درگرشاسپ نامه اسدی باقی مانده است . ۲- و تصویر دیگری ، « دژ بهمن » است که کیخسرو، با گذاردن نامه ای دردیوارش ، آن را بدون زورمیگشاید ، و برپایه چنین کاری ، حقانیت به حاکمیت درایران می یابد، و به علت داشتن چنین بینشی ، به شاهی برگزیده میشود .
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ

4 comments:

  1. درود به آقای مهدی سهرابی،

    آقای منوچهر جمالی اِنگاشت ها و تخیلات خود را در پیکر تفسیرهای پر شاخ و برگ از اُستوره هایِ پیشینیان همچون "سیمرغ" بوفلمو، زال و زالزالک و تخم تخم مرغ بجای "فرهنگ ایران" میفروشد. و هیچکس نه از مفهموم این پدیده ها را میداند و نه میداند که آنچه را که آقای جمالی بنام "فرهنگ ایران" نام میبرد، کجا و در چه زمانی هَستی داشته است.
    شیوه نوشتن آقای جمالی به اندازه ای ناهنجار و بی پایه است که اگر آدم نابینا و کوری به گونه بختکی، وات ها و واژه های زیادی را از توی یک کیسه در بیاورد و کنار هم بگذارد و از آنها فراز ها و جملاتی بسازد، این فرازهایی که شانسی ساخته شده اند، بیشتر و بهتر از مینش و مفهوم خردمندانه برخوردارند تا، نوشته های آقای جمالی. برای نمونه شما یک جمله یا فراز در نوشته های این آقا پیدا نمی کنید که دارای یک چم خردمندانه ای باشد. در اینجا بادید که بگویم که فرازهای بی سر و پایی که خمینی در سخنرانی هایش میساخت از نوشتارهای آقای جمالی رساتر کامل تر گویا تر هستند.
    همکنون من از ژایش و فرصت زیادی برای هزینه کردن زمان برای پاسخ گویی به آقای جمالی برخوردار نیستم، اگر زمانش برسد، پاسخ دندان شکنی به چرند و پرندهای او خواهم داد. تنها میخواستم که رویکرد شما را اندکی به جوهر نوشتارهای او اندرکشم، و فرومایگی فَرنایش ها و استدلال ها و تهی بودن توان بُرهان های او را در تازش به اندیشه های اشو زرتشت، نشان دهم.
    زرتشتیها و ایرانشناسان در تبیعیت از زرتشتیان، این « دوگوهرهمزاد» را درگاتای زرتشت».
    درراستای گزینش میان شرّ وخیر( زندگی و ضد زندگی ) تفسیرمیکنند. انسان باید ژی را برگزیند و برضد اژی بجنگد ! ولی این اندیشه پیشینه ژرف درفرهنگ ایران دارد.
    این اندیشه زرتشت ، اندیشه ای برضد فرهنگ اصیل ایران ازتصویر همزاد بوده است . همزاد( ییما=جم) به معنای دوقلوی بهم چسبیده بوده است، ونه دو چیزجداوبریده ازهم که زرتشت گفت . فرهنگ ایران، براین استواربوده است که همه پیوندهای جهان پیوند مهروعشقی است . جهان دراثر پیوند یا همآفزینی وهمبغی نیروها پیدایش می یابد .
    دوگوهر اصلی جهان درهرچیزی هست که باهم میآفرینند .
    این بود که عشق یا مهر، اصل آفریننده جهان درهرچیزی شمرده میشد. درست زرتشت این اصل را با دوگوهرهمزادش از ریشه کنده است ، و بنیاد سراسرجهان را رزم وجهادکرده است . زرتشت ، پیشرو محمدو اسلام بوده است .
    شما اگر اندازه ای در باره نوشته های آقای جمالی بخوانید می بینید که اندیشه های او در چهار چوب مفاهیمی همانند زال و زالزالک، مرغ و تخم مرغ، بوقلمو و سیمرغ، گرفتار شده اند. این مفاهیم که تنها این آقا آرش و معنی آنها را میفهمد جوهر اندیشه های او شده اند. با آنکه در هیچ کجای تاریخ ایران هتا در دوره میترائیسم و مهرپرستی در ایران هیچگاه سیمرغ را نشانه ای از نیروی آسمانی یا خدا نمیشناختند، هنوز روشن نیست که هنگامیکه آقای جمالی بگونه پیوسته از وَرجاوندی و تقدس سیمرغ در "فرهنگ ایران" نام میبرد، فرید و منظور او چیست. آیا آن مردمی که به گفته او، درمیان آنها این فرهنگ سیمرغی در خاستگاه فرهنگ ایران، چیره بوده است و گسترش داشته است، در کجا و درچه زمانی زندگی میکردند، آیا این مردم یک میلیون سال پیش در سیاره مریخ زندگی میکردند که تاریخ از آنها گزارشی در دست ندارد؟
    به هر روی نوشتارهای آقای جمالی یک شوک بزرگ برای جوانان ایرانزمین است که از اسلام بریده اند و دوست دارند با فرهنگ ایران باستان و نیاکان خودشان آشنا شوند. هنگامیکه من که اندکی با اندیشه های دین های گذشته آشنایی دارم، می بینم که آنچه را که آقای جمالی دارد بنام "فرهنگ ایران" به مردم ساده دل میفروشد، چیزی در تراز و سطح اندیشه های مجلسی در نسک بهار الانوار او است، که نغشه همه خیابان های بهشت را با نام و شماره آنها ترسیم میکند و میشناساند، این را خویشکاری و وظیفه خودم و همه میهن پرستان ایران میدانم که با تمام توان از اینچنین دُشنام و بدنامی ای به فرهنگ نهادین ایران، پیشگیری کُنیم.
    خدانگهدار
    داریوش ایرانپور

    ReplyDelete
  2. جناب داريوش ايرانپور با تمام احتراميكه ماايرانيان براي هموطنان زردشتي خود داريم ولي دليلي براي پپذيرفتن اراجيف شخصي مثل نمي بينم.شما زردتشتيان عامل اصلي شكست ايرانيان و به برده گي كشيده شدن ايرانيان توسط اعرابيد.مگر اسلام درست مثل شماهادنيا را سياه و ياسفيد ويا خير و شر ويا اهريمن و الله...نمي بيند.شما زردتشتيان انساهها را مثل اسلاميان بخودي وغيرخودي وبدتراز ان به طبقات بالا وپست تقسيم ن.موديد.درحقققت ايرانيان از جور وظلم شما به اسلام روي اوردند.شما هم گويا در اشفهه بازاري كه مردم از اسلام متنفرند ميخواييد براي مشتي عقب افتاده تر از مسلمين با سوئ استفاده از فرهنگ ايران نرخ تعين كنيد.بهمين جهت راحت ترينراه را دست بهااراجيف نوشتن .شما اگر ميتاانيد گفاار استاد جمالي را نقد نه جفنگ بنويسيد وجفتك بپرانيد.بقول سعدي:نت جاهلانااست كه چون به دليل ررماند سلسله خصوتت بجنباند.هموطن اگردرد ايران و فرهنگ ايران را دشته باشي امرز هيچكس را هتتاي
    استاد جمالي دراين زميهه نخواهي يافت!

    ReplyDelete
  3. simorgh sukht o khakestar shod va az khakestarash dobareh barkhast.

    in yek khorafeh ast?

    man migam na

    mohabbat va mehr bar del mineshinad va az beyn neiravad

    to niki mikon o dar dejleh andaz keh izad dar biyabanat dahad baz

    chera izad midahad

    chon mehr az beyn nemiravad

    shayad napadid shavad movaghattan vali nabud nemishavad


    ...


    hala be man begid ina ro goftan ARAJIF ast?

    !!!!!


    ....

    in sokhanan anchenan ravan, latif va nazdik ast keh ba talangori dar har irani mitavanad tufani be pa konad.

    magar inkeh ensan khod ra be khab bezanad.

    anham shayad be daryuzegiyeh ghodrat o jehad o zur goftan o chapidan

    ReplyDelete
  4. من تا دو سال پیش می اندیشیدم که دین زرتشتی بهترین میباشد بدلیل اینکه دوستان زیادی دارم که زرتشتی هستند و همه آنها آدم های بسیار خوبنیند ولی متاسفانه تازه فهمیده ام که تا چه اندازه 3 اصل پندار نیک گفتار نیک کردار نیک میتواند مورد سواستفاده قراربگیرد چه کسی نیک را تغریف میکند؟اگر موبدان در قدرت باشند رفتار مانویان و مردکیان نانیک است و باید کشته شوند رفتارهای موید کرتیر گواه این خودکامگی های بیش از اندازه است.

    ReplyDelete