Monday, June 18, 2007

فاجعه‌ی ِ انقلاب و خاکستر ِ زمان

فاجعه انقلاب و خاکستر زمان/ در نقد اسطوره سیاهکل و نوستالژی جمعه ی خونین
شنبه، 5 اسفند 1385

رشيد اسماعيلي

« عزم و اراده آنها اصلا ً باور کردنی نیست، حتی زنها تا آخرین نفس به جنگ ادامه می دهند ، مردها قرص سیانور در دهانشان دارند و برای اینکه دستگیر نشوند خودکشی میکنند»
محمد رضا پهلوی

در شامگاه نوزدهم بهمن 1349 ، سیزده مرد مجهز به تفنگ،مسلسل و نارنجک دستی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، در جنگلهای حاشیه خزر حمله کردند. آنها با این حمله که بعد ها به حماسه سیاهکل معروف شد، هشت سال فعالیت شدید چریکی را آغاز کردند و الهام بخش مبارزه مسلحانه بیشتر گروههای تندرو اسلامی و مارکسیست با رژیم شاه شدند. رژیم پهلوی ، یک نظام بسته سیاسی ، اما توسعه گرا با سیاستهای اجتماعی مترقی بود.بدنه اصلی مخالفان رژیم شاه را روحانیون محافظه کار، مذهبیون بنیاد گرا و روشنفکران و گروههای چپ تشکیل می دادند.

آنچه روحانیون بنیادگرا و محافظه کار را به مقابله با رژیم شاه سوق داد، اصلاحات اجتماعی- اقتصادی عصر پهلوی بود. اصلاحات ارضی شاه به معنای اضمحلال قدرت زمین داران حامی روحانیت سنتی در جامعه روستایی ایران بود، طبیعتا ً این مسئله نمی توانست برای حوزه ی علمیه ی محافظه کار قابل قبول باشد. اعطای حق رای به زنان و حرکت هر چه بیشتر به سوی یک نظام حقوقی سکولار که نقش شرع و به تبع آن روحانیت را در جامعه کمرنگ تر از پیش می کرد، نیز چیزی نبود که به مذاق حوزه های علمیه خوش بیاید. شاه پس از مرگ آیت الله بروجردی به یک سلسله اصلاحات در قوانین مدنی جهت ایجاد برابری بین حقوق زنان با مردان دست زد.بسیاری ازتغییرات قانونی که فیمینیستهای ایرانی، امروز به عنوان «خواستهای به حق زنان» از «حکومت اسلامی» مطالبه می کنند، در رژیم شاه محقق شده بود.

در مجموع می توان گفت اصلاحات ارضی، برابری حقوقی میان زن و مرد، حق قضاوت برای زنان، گسترش روز افزون آزادی های اجتماعی و تاسیس تفریحگاههای مدرن و برخورد تحقیر آمیز رژیم شاه با روحانیت، نهایتا ً به اندازه کافی انگیزه برای مبارزه در اختیار روحانیت و نیروهای مذهبی قرار داد.
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ

No comments:

Post a Comment