Monday, June 18, 2007

راستی « حافظ » ، که بود و چه می‌انديشيد؟

راستی « حافظ »، که بود و چه می اندیشید؟ /// سند باد - ایران
Monday, March 5, 2007


انسان- خدایی ست که محور اندیشه اش، بهروزی و مانایی انسان است دراین جهان و بر این باور است که بهشت را تنها بر کرهء خاکی باید برپای داشت. آیا تلخ نیست که با رویکرد به جهان بینی ای بیگانه و سرتاسر سیاه، از خود و توان خود غافل شویم؟ جام جام در کف داشته باشیم و از جهان بینی ای که کوچکترین ارزشی برای انسان و مشیت او نمی شناسد و نافی هر اراده ای، جز ارادهء الله ست، پشتیبانی کنیم؟



نویسنده: سند باد - ایران

به راستی « حافظ »، که بود و چه می اندیشید؟

جام یا پیاله، سنگابه ای بوده است که در باورهای میترائیستی در آن نوشابهء مقدس را ریخته، می نوشیده اند. بنا بر اوستا، شربت جاودانگی _اَمریته Amrita _ یا فّر کیانی که بخشنده و یا نماد دارایی، نعمت، حاصلخیزی، تسلط فرمانروایانه بر خورشید و ابر و آسمان، بخت و قدرت شهریاری، پیروزی و بخشندهء همه نوع برکات است، در ژرفای دریا و آب پنهان می شود که پهلوانان، همهء خدایان و شاهان از سویی، و دیوان و انیران از دیگر سو برای تصاحب آن به پیکار می پردازند. در آیین میترایی، شیرهء حیات بخش هَئومه همان رمز فّر را دارد که در جام و یا پیاله می ریختند و می نوشیدند. این جام و پیاله در ایران باستان حرمت و تقدس بسیار داشت. دارندهء فّر یا جام و پیاله و نوشندهء شربت مقدسِ جاودانگی، علاوه بر شهریاری، نیز قدرت، پیروزی، حکمت و تسخیر افلاک را به ارمغان می آورد. زرتشت، برای کسب خرد جاودانه، رستگاری ابدی و نیروی روحانی وحدت، فّر را به صورت آبی زلال در کف دست _ مفهوم پسین جام _ از اهورامزدا و به تعبیری از بهمن کسب کرده و نوشیده است. این فّر در اشکال بعدی به نوشابهء مقدس و سرمدی به نام بنگ گشتاسبی شهرت یافت که به صورت می مغانه، جام و پیاله در ادب و عرفان ایران باقی ماند. فّر کیانی نیز که ویژهء پادشاهانی بود که از دایرهء عدالت خارج نشوند و در رفاهِ زندگانی مردمان بکوشند، به جمشید رسیده که نماد آن، یعنی جام جم، جایگاه شایستهء خود را در ادبیات عرفانی و در شعر حافظ پیدا کرده است. با نگاه در جام جم است که انسان ایرانی می تواند بر جهان اشراق پیدا کند و بر امور موذی و خطرناک آگاهی یابد. و جمشید، از آنجا که در پیوند با خرد جاودانه است؛ انسان- خدایی ست که محور اندیشه اش، بهروزی و مانایی انسان است دراین جهان و بر این باور است که بهشت را تنها بر کرهء خاکی باید برپای داشت. آیا تلخ نیست که با رویکرد به جهان بینی ای بیگانه و سرتاسر سیاه، از خود و توان خود غافل شویم؟ جام جام در کف داشته باشیم و از جهان بینی ای که کوچکترین ارزشی برای انسان و مشیت او نمی شناسد و نافی هر اراده ای، جز ارادهء الله ست، پشتیبانی کنیم؟ اما، حافظ به توانایی های خودی باور دارد و تمنا از بیگانه را شایستهء دارندگی نمی داند؛ اصولاً بیگانگان و انیران دارای فّر نیستند که بتوان از آنان چنین تمنایی داشت.
...

$
متن ِ کامل ( در کندوک )
در اصل ِ مأخذ

1 comment:

  1. آقای ِ جواد اسديان ، چند روز پيش ايميل زده‌اند و موضوع ِ دردناکی را به من اطّلاع داده : اين مقاله ، از نوشته‌های ِ ايشان است ، و نه « سندباد » . و از من خواسته‌اند که نوشته را بردارم . اين‌هم متن ِ نامه :
    ba dorood be aghaye sohrabi, hamvelayatiye aziz.
    man dar tarnamaye aghye manoochehre Jamali, bakhshi az maghaleye khodam ra dar bareye Hafez didam ke fardi be name "Sandbad" be name khod va ba onvane " be rasti hafez ke bood va che miandishid" montasher karde ast. ba aghaye Jamali tamas gereftam ke ishan ham dozdiye in adam ra az tarnamaye khod bardasht. emrooz mikhandam ke dar alman yek jasoose jomhoriye eslami ra ba name mosta,are "sandbad" gerefeand, goftam dar google bebinam in adam kist, ke sare az neveshteye khodam dar Blog shoma dar avardam. khahesh mikonam ke in neveshteye dozdide shode ra bardarid va chizi ham be in bivejdane dozd begooid. man asle maghale ba onvane " Hafez, ayene ayiin mehr" baraye shoma mifrestam, ke agar chap kardid mara dar jaryan begozarid.
    ba ehteram,
    Javad Asadian.
    ××××××××××
    در اوّلين فرصت ، در همين موضع ، نوشته‌ی ِ ايشان خواهد آمد ...

    ReplyDelete